دختر مقتول قاتل پدرش را بخشید
تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۷۷۲۱۷
دختر جوان که خواهان اجرای حکم قصاص قاتل پدرش بود، پس از تماشای فیلمی که درباره یک اعدامی بود تصمیم گرفت قاتل پدرش را ببخشد و با گرفتن دیه به نام پدرش یک مدرسه بسازد.
به گزارش ایران، اواخر اردیبهشت 1400 رهگذری در حال عبور از خیابانی در شرق پایتخت بود که متوجه مرد میانسالی شد که بیهوش روی زمین افتاده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قتل به خاطر سرقت
گزارش مرگ مشکوک حسین به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد و باتوجه به اینکه کیف حاوی پول او نیز به سرقت رفته بود، فرضیه قتل به خاطر سرقت مطرح شد. با این احتمال، کارآگاهان به بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل حادثه پرداختند. در تصاویر مشخص شد مقتول بعد از اینکه مغازهاش را تعطیل کرده و با یک کیف دستی که حاوی پولهایش بوده از مغازه بیرون آمده چند متر آن طرفتر مرد جوانی به او حمله کرده و قصد سرقت کیف دستی او را داشته است و زمانی که با مقاومت حسین مواجه شده او را هل داده است. اما مرد میانسال تعادلش را از دست داده و سرش به جدول سیمانی کنار خیابان اصابت کرده و در نهایت این حادثه منجر به مرگ شده است.
با برملا شدن این موضوع تحقیقات برای دستگیری سارق ناشناس آغاز شد. در نخستین گام تصویر متهم از دوربینهای مداربسته گرفته و به کسبه و اهالی محل نشان داده شد. از آنجایی که احتمال میرفت عامل این جنایت برای بدست آوردن اطلاعات از سرنوشت مقتول به صحنه درگیری برگردد، به شاهدان و کسبه آموزشهای لازم داده شد تا در صورت مشاهده مردی با مشخصات متهم، ماجرا را به پلیس خبر دهند.
قاتلی با موهای بلند
بررسیها برای یافتن قاتل ناشناس ادامه داشت تا اینکه حدود 24 ساعت بعد از اعلام مرگ، مردی با پلیس تماس گرفت و گفت: مرد جوانی به مغازهام آمد و در رابطه با سرنوشت حسین پرسید و اینکه وضعیت جسمیاش به چه صورت است. چهره مرد جوان با عکسی که به من دادید خیلی شباهت دارد مخصوصاً مدل موهایش که کمی بلند است و آن را بسته است. مورد دیگری که مرا مطمئن کرد او خود متهم است، کتانیهایی بود که به پا داشت با خطهای نارنجی که همانند کفشهای متهم است.
بهدنبال این تماس بلافاصله مأموران پلیس راهی محل شده و مرد مشکوک را بازداشت کردند. مرد جوان گرچه منکر جنایت بود اما زمانی که با فیلم درگیریاش توسط دوربینها ضبط شده بود، مواجه شد به قتل اعتراف کرد و گفت: میخواستم با دختر مورد علاقهام ازدواج کنم و باهم برای زندگی به آلمان برویم. اما با کارگری نمیشد پول سفر را فراهم کرد. به همین دلیل تصمیم گرفتم دست به سرقت بزنم. شب حادثه در حال عبور از خیابان بودم که مقتول را دیدم. پولهایش را داخل کیف دستیاش گذاشت و مغازهاش را تعطیل کرد. با دیدن پولها وسوسه شدم اما هنگام سرقت مقاومت کرد ناخواسته او را هل دادم تا کیف را رها کند. اما بر اثر این هل دادن به زمین افتاد و سرش به جدول خیابان برخورد کرد. کیف را برداشتم و فرار کردم و در این مدت عذاب وجدان داشتم که چه بلایی سر او آمده است. چند روز بعد از ماجرا، برای اینکه اطلاعاتی از وضعیت او بهدست آورم به محل درگیری رفتم که دستگیر شدم.
درخواست اولیای دم برای قصاص
با اعتراف مرد جوان به جنایت، او به بازسازی صحنه قتل پرداخت و پرونده برای صدور حکم به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. با درخواست اولیای دم که پدر و مادر مقتول و دختر او بودند، قضات حکم بر قصاص صادر کردند. با تأیید حکم در دیوانعالی کشور، نام مرد جوان در لیست محکومان قصاص قرار گرفت و برای اجرای حکم به دادسرا ارجاع شد.
چندین جلسه صلح و سازش با اولیای دم برگزار شد اما خانواده مقتول خواهان قصاص بودند تا اینکه روز گذشته دختر مقتول به دادسرای امور جنایی پایتخت رفت و از قصاص قاتل پدرش گذشت کرد. دختر جوان در رابطه با بخشش قاتل پدرش گفت: عاشق پدرم بودم و مرگ او ضربه بزرگی به ما زد. دلم میخواست قاتل پدرم را بالای چوبه دار ببینم و بر قصاص خیلی مصمم بودم. در این مدت چندین بار خواب پدرم را دیدم ولی آرام نمیشدم.
او ادامه داد: در این مدت قاتل چندین نفر را به عنوان واسطه فرستاد تا او را ببخشیم. میگفت توبه کرده و پشیمان است. اما دل من با قصاص آرام میشد تا اینکه چند روز قبل اتفاقی فیلمی دیدم که دختری مرتکب قتل شده بود و اولیای دم او را نبخشیدند. صحنههای پایانی فیلم خیلی روی من تأثیر گذاشت یک لحظه ترسیدم که نکند با اجرای حکم عذاب وجدان بگیرم و تا آخر عمر از اینکه یک نفر را کشتهام پشیمان باشم. با خودم گفتم آن موقع دیگر کاری از دستم برنمی آید.
درست است که قاتل پدرم قصاص میشود اما با مرگ او، پدرم زنده نمیشد.
برای همین تصمیم گرفتم با پدر بزرگ و مادر بزرگم هم صحبت کنم و آنها را راضی کنم که قاتل پدرم را ببخشند به شرط اینکه به ما پول بدهد تا بتوانیم در روستای زادگاه پدرم مدرسهای به نام او بسازیم. مبلغی که ما خواستهایم کم است و نمیدانم بشود با آن مدرسه ساخت یا نه، اما هدفمان این است که نام پدرم را زنده نگهداریم و امیدوارم به خواستهمان هم برسیم.
بدین ترتیب با بخشش اولیای دم، مرد جوان که نامش در لیست افراد محکوم به قصاص بود، دوباره به زندگی بازگشت و بزودی از جنبه عمومی جرم در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه خواهد شد.
منبع: تابناک
کلیدواژه: فساد چای دبش قاسم سلیمانی افزایش قیمت اینترنت همراه حمله تروریستی کرمان دختر مقتول قاتل فساد چای دبش قاسم سلیمانی افزایش قیمت اینترنت همراه حمله تروریستی کرمان اولیای دم قاتل پدرش مرد جوان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۷۷۲۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرک کشیدن در موبایل همسر باعث قتل شد!
۲۶ فروردین امسال، صدای درگیری و فریادهای زن و مردی جوان در یکی از خیابانهای شمال تهران توجه رهگذران را به خود جلب کرد. رهگذران که شاهد درگیری بودند، ناگهان با صحنه تلخ و عجیبی مواجه شدند.
مرد جوان گوشی تلفن همراهی در دست داشت و زن جوان با اصرار از او میخواست گوشیاش را پس بدهد اما در یک لحظه مرد عصبانی دست به جیب شد و با بیرون آوردن یک چاقو ضربات متعددی به زن جوان زد و پا به فرار گذاشت.شاهدان بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفتند و زن جوان به بیمارستان منتقل شد اما ۱۹ ضربه چاقو او را به کام مرگ کشاند. گزارش قتل زن جوان به بازپرس سالار صنعتگر اعلام شد و تیم جنایی تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری عامل جنایت آغاز کردند.
هویتی برای قاتل
با حضور کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل، مشخص شد محل سکونت زن جوان چند خیابان پایینتر از محل قتل بوده است. یکی از شاهدان در تحقیقات گفت: زن جوان اصرار داشت که گوشی تلفن همراهش را از قاتل بگیرد اما او ممانعت میکرد و میخواست محتویات داخل گوشی را ببیند. به همین دلیل مقتول به دنبال مرد جوان میدوید و فریاد میکشید.
خیلی زود محل زندگی مقتول و خانوادهاش شناسایی شد و در تحقیقات از آنها مشخص شد مقتول مدتی قبل از همسرش جدا شده و با فرزندش زندگی میکرده است. مدتی قبل او با مردی به نام پژمان آشنا شد.
اما بعد از چند ماه زن جوان تصمیم به جدایی گرفت اما مرد جوان موافق جدایی نبود. با این اطلاعات احتمال ارتکاب قتل از سوی پژمان قوت گرفت و کارآگاهان با دریافت عکس وی و نشان دادن به شاهدان ماجرا مطمئن شدند که قتل از سوی او رخ داده است.
همچنین کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت در بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل درگیری تصاویر ضارب را بدست آوردند که با تطبیق عکسی که از پژمان در دست داشتند، تأیید میکرد که او قاتل فراری است.
دستگیری در شمال
با شناسایی هویت قاتل، تیم تحقیق راهی محل زندگی او شدند، اما مرد جوان آنجا را ترک و فرار کرده بود. تحقیقات برای شناسایی متهم ادامه داشت تا اینکه رد او در یکی از شهرهای شمالی کشور بدست آمد. کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت، پس از هماهنگیهای قضایی، راهی محل مخفیگاه متهم شده و او را بازداشت کردند.
متهم پس از انتقال به پایتخت، به قتل ناخواسته زن جوان اعتراف کرد. پژمان، برای تکمیل تحقیقات به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی پایتخت به اداره آگاهی منتقل شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
نمیدانستم مرتکب قتل شدهام
مرد جوان که به اتهام قتل بازداشت شده، مدعی است پس از ضربه زدن به زن جوان و هنگام فرار از اینکه زن مورد علاقهاش به قتل رسیده بود، اطلاع نداشته و بعد از دستگیری متوجه شده است.
با مقتول چطور آشنا شدی؟
۵ ماه قبل در یکی از خیابانهای شمال تهران با او آشنا شدم. رابطهمان اوایل در حد تلفن و پیامک بود، اما کم کم قرار ملاقاتها شروع شد و مدام همدیگر را میدیدیم. به خودم که آمدم متوجه شدم او را خیلی دوست دارم و او همان زنی است که سالها دنبالش بودم.
با این همه علاقه چرا او را به قتل رساندی؟
قصدم کشتن نبود. اصلاً نمیدانستم که او را کشتهام. وقتی او را زدم و فرار کردم نگران حالش بودم اما جرأت نمیکردم تماس بگیرم.
میدانستم پلیس در تعقیبم است و میترسیدم که لو بروم از طرفی هراس این را داشتم که بشنوم او کشته شده است.
چرا تلفنش را گرفته بودی؟
شک کرده بودم. رابطه ما خیلی خوب بود اما از یک هفته قبل از قتل همه چیز تغییر کرد. رفتارش سرد شده بود و تلفنهایم را پاسخ نمیداد. از هر ۱۰ پیام یک پیام را جواب میداد. پیگیر رفتارش شدم و او گفت که دیگر نمیخواهد با من ادامه دهد و خواست که با او تماس نگیرم.
چرا؟
خودم هم نمیدانم، رابطهمان خوب بود و حتی قرار بود با هم ازدواج کنیم. اما یک دفعه تغییر کرد، احساس میکردم شخص دیگری وارد زندگیاش شده است و باید به این موضوع پی میبردم.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
به مقابل خانهاش رفتم و از او خواستم گوشی تلفن همراهش را بدهد تا آن را بررسی کنم. تصور میکردم اگر پای شخص سومی در این میان باشد، بیشک پیامها یا تماسهایش را در گوشی میبینم. اما او نمیخواست تلفنش را ببینم و زمانی که گوشی او را به زور گرفتم، تا چند خیابان آن طرفتر دنبالم آمد.
چرا چاقو داشتی؟
چاقو را بردم تا او را بترسانم و بتوانم گوشی تلفن همراهش را بگیرم و با بدست آمدن رمز گوشی، وارد آن شوم و بفهمم که آیا به من خیانت کرده است یا خیر.
چند ضربه به او زدی؟
نمی دانم، خیلی عصبانی بودم. پلیس میگوید که ۱۹ ضربه زدهام. آن زمان چون حالم را نمیفهمیدم، به یاد ندارم چند ضربه زدهام.
منبع: روزنامه ایران